|
زن ایرونی زن ایرونی رفتم تهران دنبالش گشتم اول رفتم دم خونه ی دوستش ماه محرم بود التماسش کردم تا بهم همه چیزو بگه منو مادرمو برد پاتقش گفت معتاد شده یه جاهایی رو نشونمون داد که تو فیلمها میدیدم ازش پرسید زن دیگه چی؟ گفت اره با خیلیاست و...... با بدبختی خودمو نگه داشته بودم اما بغضم ترکید و گریه کردم رفتم دم خونه ی مادرش بهش گفتم پسرت معتاد شده و...... خلاصه رفتم خونه ی خالم صبح فرداش علی اومد خونه ی خالم رفتیم بیرون باز هم پول برای خرید دوتا ساندویچونداشت یه دونه گرفت نصف کرد توی راه گفتم ببین از اول شروع میکنیم من میام خونه ی مادرت میمونم تا کارت بگیره پول جمع کنیم و خونه بگیریم یهو گفت:میدونی چیه اونی که من عاشقشم زن نیست دختره خیلی هم از تو بیشتر میخوامش اگه ادم باشی میبرمت که ببینیش من..........داغون شدم قلبم درونم خرد شد گوشام سنگین شد با داغی اشکم به خودم اومدم گفت طلاقت میدم رفتیم خونه ی خالم من پیاده شدم و رفتم و اونم رفت مادر پدرش اونجا بودن منو بردن خونشون شب علی اومد به فاصله ی دومتر از من خوابید حتی یه بار هم روشو طرف من بر نگردوند تا صبح بیدا بودم صبح با بی محلی بلند شد که بره من نگاش کردم و گفتم بیشعور یه ساعت بعد مادرم خونه ی اینا بود تعجب کردم گفتم اینجا چیکار میکنی؟ گفت اومدم دنبالت مادرشوهرت گفته بیا ببرش نمیخوامش گفتم چرا؟ مادر شوهرم گفت جلوی من به پسرم گفتی بیشعور گفتم باشه میرم خرج نوه ی خودتونو باید بدید گفت به ما ربطی نداره گفتم پس میرم خراب میشم گفت برو بشو عین این زنای .........باهام رفتار کرد گفت از اول تو رو نمیخواستم گفت برای پسر من زن زیاده و علی فقط نگاه میکرد و من گریه و رفتم همون شب برگشتیم مشهد
ادامه دارد............
نظرات شما عزیزان: .gif){kind=small}
درباره وبلاگ  زن ایرونی یعنی..؟ آخرین مطالب نويسندگان موضوعات پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||
 |
ورود
اعضا:
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت: